سريال طنز وروشنگری
حميد برنا حميد برنا

آغاز نشرات اکتوبر سال 2006

پيوست به گذشته

مناظرهء

کاکه تيغون وکربلايی

بخش دهم

سال دوم

   جمعه 25 جنوری 2008 مطابق 5 دلو 1386 وبرابر به 16 محرم 1429، هوا ابری در حدود  8 درجه پيش بينی شده است، امروز هر دو دوست در خانه کربلايی يکجا شده وبعد از نهار مکلف به مناظره آغاز ميکنند.         

کاکه تيغون: کربلايی جان ده هفته گذشته گفته بودی، که هدف حمله طالبـــا ده هوتل کابل از بين بوردن وزير خارجه ناروی بود؟ 

کربلايی: مه نگفتيم، همو ملا عبدالله آمر حمله طالبا گفته بود، بخاطری که ناروی ميخايه عسکرای خوده از اوغانستان بکشه.

کاکه تيغون: ای خو بری طالبا  بسيا خوبس که کشتن شان کم ميشه.

کربلايی: کاکه جان تو ساده ستی، کار، کار بادار طالبس، يانی از خارج سرشان امر شده وبری پوليسام راجوری شده، که کالای شانه طالب بپوشه ونفر حامل بم هم ده دروازه گرفتار نشده، يانی ده دروازه هوتل کابل که همه مهمانایش خارجياس وده او روزا تدابير امنيتی شديد هم به گفته مقامات بخاطر مارم( محرم) گرفته شده بود، اينا چطو تانستن داخل هوتل کابل شون وباز راکتام از جانب همو بادرای طالبا ده هوتل فير ميشه، آدم عاقل می فامه که ای کار از قوه طالب بالاس واز جای دگه اَو ميخوره، فاميدی کاکه جان، يک ذره تکان بخو، هوشيار شو.                                                                                               

کاکه تيغون: خو کربلايی جان، حالی چه گپاس ده وطن، غير از برف باری ها وخنک شديد که جان صد ها نفر وهزارن مواشی ره ده جايای مختلف گرفت، بگو کربلايی جان؟            

کربلايی: کاکه جان ده وطن ودگه دنيای اسلام، غير از پاکستان که يک روز پسان ده اونجه امام شهيد شده، روز شهادت حضرت امام حسينه تجليل کدن وآغای محسنی زنجير زدنَ شديدن انتقاد کد وگفت که خرافات اس، بايد کسی زنجير نزنه.        

کاکه تيغون: ای محسنی خو از قندهار اس ده اونجه شيعه از کجا شد؟

کربلايی: کاکه جان اِی از همو فارسيای اس که کتی لشکر نادر افشار اوّل ده قندهار وپسانا ده کابل ودگه جايا آمدن.  

کاکه تيغون: خو کربلايی جان دگه چی گپاس؟                                                         

کربلايی: کاکه جان ده وطن چند ماه پيش يک ژورنالست جوان 23 سالهء بنام پرويز کامبخشَِ که هنوز ده فاکولتس، بخاطريکه موضوع زن ستيزی ره از سايت انترنيتی گرفته بود وخانده بود، از طرف ملا ها گرفتار، اوّل زندانی شد، پسانا محکمه ابتدائيه مزار شريف  اوره خلاف تمام موازين حقوق بشر وقانون اساسی کشور به اعدام محکوم کد، هزاران ژورنالست از کل جهان، سازمانهای مدافع حقوق بشر ونهادهای حامی خبرنگارا وژورنالستا ،سازمان ملل متحد،يونيما و نشريه گاردين، سازمان خبر نگارای بدون مرز، کشورای پيشرفته دنيا، نهاد ها، اتحاديه ها وسايتهای خبری وانترنيتی  افغانها همه وهمه عليه ای حکم اتجاج( احتجاج واعتراض) کدن، هنوز آغای کرزی چُپ اس ومالوم نيس سرنوشت از اوُ مثل آغای غوث زلمی واری چه خات شد؟ ولی هميقه فاميده ميشه که ای هم يک زور آزمايی بنياد گرايا ومرتجعين اس که ميخواهن دولت وجامعه مدنی افغانستانه ده يک چالش ديگه ده برابر جامعه بين المللی وحاميان حقوق بشر قرار بتن واز دولت وجامعه جهانی امتياز بگيرن!

کاکه تيغون: ده اسلام خو ای اجازه اس که طفل 9 ساله ره مرد چل ساله بگيره، او روز يک نفر مره عکسشه نشان داد، که يک دخترک 9 ساله پالوی يک ريش دار 40 ساله شيشته بود اوعکسه مؤسسه ملل متحد نشر کده! همی خودش زن ستيزی نيس؟                          

کربلايی: کاکه جان گمشکو که ده زن ستيزی مسلمانای ما از کل دنيا کده پيش استن، حالی خداکنه که همو ژورنالست جوانه رها کنن، ازی بدتر خبر دِگه بريت بگويم، که قرار ارقام ملل متحد ده افغانستان 600 طفل که به ساده گی ميتانه معالجه وتدوای شوه روزانه می مُرن ومقامات ميگن که امسال ای خوبس، چراکه دوسه سال پيش ای رقم بسيار زيات تر بود.                                           

کاکه تيغون: کربلايی جان کتی ای خبرا بسيا خُلقم خراب ميشه کدام خبر خوبه خو بگو؟     

کربلايی جان، چی مطالعه کدی، بگو يگان لطيفه، بخان کدام شعر؟                              

کربلايی: کاکه جان همی ديروز شماره 49 تصوير نشريه مهاجران وپناهنده گان افغان که از آلمان نشر ميشه بريم رسيد، اوُل خو همی مضمون سر مقاله ش خوشم آمد، اينه بخوان!

سال 2008 ميلادی

و گوسفندان زير سلطه گُرگان

  ناقوس آغاز سال (2008) ميلادی در حالی طنين افگنده که جنگ و بی خانمانی وفقر وبدبختی در ميهن ما روبه افزايش است و تروريزم انسان کُش، انسان ويران کن، بی تمدن وبی فرهنگ همچنان به قربانی گرفتن خود مشغول است.            

سال جديد را در حالی آغاز ميکنيم که حاکمان خونريز ومتعصب در پی منفعت طلبی وحفظ سلــــطه خويش با چنگ ودندان بجان مردم افتيده واز هر جنايتی فرو گذار نيستند.                                                        

سال جديد را در حالی استقبال ميکنيم که گروه راهزن، آدمخوار و وحشی طالبان والقاعده ومافيای هيروئين برای تأمين هزينه های جنگی ورسيدن به حاکميت بر بر منشانه شان نه تنها گنجينه های تمدن بشری کشور ما را از موزه هايش غارت مينمايند بلکه از فروش ارگان های بدن اطفال مناطق تحت کنترول شان نيز دريغ نميکنند.                    

سال جديد را در حالی آغاز ميکنيم که خشونت عليه زنان همچنان ادامه دارد، دختران در(9) سالگی بخانه شوهر فرستاده ميشوند، در سيزده سالگی مادر ميشوند ودر بيست سالگی به پيری ميرسند، بخود کشی و آتش سوزی نا چار می گردند، به بهانه ناموس کشته ميشوند، سنگسار ميگردند، اختطاف ميشوند، در بازار های قاچاق بفروش ميرسند وتوسط باندهای فحشاء مجبوربه تن فروشی ميگردند.                                

سال جديد را در حالی آغاز ميکنيم که ديگر هيچگونه اميدی برای برگشت به وطن، برای مليونها هموطن آواره ومهاجر ما باقی نمانده ودنيای خيال انگيز وپر وسوسه اميد واميدواری علی رغم بازار گرم دفاع از حقوق بشر ودموکراسی و( آزاد سازی) برايشان مرده است.                                                             

سال جديد را در حالی آغاز ميکنيم که يک ملت فقير و ستمکشيده در منگنه دوآتش گير مانده اند، از يکسو عفريت تروريستهای (جهادی) که از حمايت امريکا برخوردار هستند واز سوی ديگر تروريستهای طالبان که به حمايت رزيمها وسازمان های بنياد گرا در پاکستان، عربستان سعودی وايران متکی هستند.            

 سال جديد را در حالی آغاز ميکنيم که ايالات متحده امريکا پيوسته تلاش می ورزد زير نام مبارزه با تروريزم ودفاع از دموکراسی وحقوق بشر در افغانستان سياستهای جنايتکارانه وخانمان  برانداز خودرا گسترش داده ونقش ژندارام جهانی رابازی می کند.                                                                        

آثار اين حقوق بشر و(آزاد سازی) امروز ديگر برای همه کسانی که پيامدهای دلخراش و اسفبار آن   راديده اند، ديگرپوشيده نيست.

کشور ما را با همه ای طبعيت بی بدليش به قفس تنگ وشکنجه آوری مبدل ساخته و جز کشته وزخمی وبی خانمانی وآواره گی پيام ديگری ندارد.

وامّا سال جديد ميلادی برای تو هموطن محبوب من که نمی توانی ببينی مردم ميهنت تکه تکه ميشوند،

شکنجه می شوند،اعضای بدن شانرا ميفروشند ويا دخترانشان خود را به آتش ميکشند يا فروخته ميشوند،به مليونها انسان آواره وتبعيدی که دسته دسته از گرسنگی وبرهنگی جان ميبازند، بدوستان و خويشاوندانی که در گذشتند واز مرگ شان تنها خبری شنيديم، به کودکان ونوجوانانی که درسرمای شديد برفباری ويخبندی می ميرند، بدست های قطع شده ئی که چنگ می نواختند، به سرهای بريده ئی که می انديشيدند وبه قلبهای سوراخ شده ئی که عشق می ورزيدند، هنوزهم می انديشی ونميتوانی ساکت باشی چه پيامی دارد؟؟ آيا هنوزهم نبايد انديشه تازه ئی برای باهم زندگی کردن وباهم همرايی کردن را پيدا کنيم؟ آيا هنوزهم کار ما فقط نفاق وپراگندگی  وبغض وکينه وعيب جويی وشکوه گری باشد؟ تاريخ بما می آموزد که در جدايی طلبيها وباهم نبودن ها، راه نجاتی وجود ندارد مگر اينکه دستهای يکديگر را صادقانه بفشاريم وباهمکاری دستجمعی وهمت همه مردان وزنان کشور که آرزوی يک افغانستان آزادو آباد، وجود آنان را گرمی وشوق وحرکت ميدهد بکوشيم.

سال جديد ميلادی رابا بهترين آرزوهای قلبی برهم ميهنان مبارک باد ميگويم.(ز.ر)                         

                              

 کاکه تيغون: ای مضمونه زَر نوشته کده يا طلا؟

کربلايی: آ کاکه جان همی آدم طلا واريس ولی فکرت باشه که زر نوشته نکده  ونوشته که از (ز.ر) يک نقــــــــطه مابين دوحرف (ز) و(ر) اس که مخفف (زلمی رزمی) اس وی نام همی سرمقاله نويس اس، دِگه اينه چند فکاهی يا لطيفـــــــــه رام از همونجه گرفتيم ويک شعر هم از مرحوم بيرنگ کوهدامنی که بريت ميخانم، باز ميريم به خير جماعت خانه  والسلام.

      شوخی با ملاهای تلويزيونی

دختر جوانی از ملای تلويزيونی ميپرسد:

جناب ملا! از نظر شرعی حق دارم با پسری که دوستش دارم بخوابم؟

ملا: استغفرالله

دختر: ميتوانم بايک نا آشنا بخوابم؟

ملا: نعوذ باالله .

دختر: ميتوان با شما بخوابم؟

ملا: بسم الله.

پسری جوانی از ملا مي پرسد:

مولوی صاحب! برای من مشکلی پيش آمده لطفاً آنرا حل کنيد.

ملا: بفرمائيد، برادر گل من در خدمت شماهستم.

جوان: يک دختری را دوست دارم که خيلی مقبول وپولدار است ولی از خانواده غير مذهبی ومشروبخور است، يکدختر ديگری را هم ميشناسم که مومنه است، اما بيسواد وزشت وبد قواره است، نه نظر شما با کدام شان عروسی کنم؟

ملا: از لحاظ شرعی آن خواهر مومنه در اولويت ميباشد وشما ايشان را نکاح کنيد، امّا شماره تيلفون آن يکی را نيز در اختيار ما بگذاريد تا براه راست هدايتش کنيم.

تيلفون پيام گير

اينجا برنامه ملا صاحب تلويزيونی است، لطفاً بعد از شنيدن سوره بقره پيام خود را بگذاريد!!!

-----------------------

فساد اداری

مسافری که تازه از کابل برگشته بود ميگفت:

فساد اداری ورشوه گيری در همه جاست از شاروالی گرفته تا محاکم، از پوليس ودواير دولتی تا گورستان وهمه جا.

از وی پرسيدند: گورستان دِگه چرا؟ گفت: خبر ندارين درين اواخر چند تا شياد را در حالی دستگير کردند که بيک حاجی خوش باور سئوالات شب اوّل قبر نکير ومنکر را ميفروختند.

عکس ياد گاری

يکنفر تروريست ابله در کوه های توره بوره سوار بر خر عکس ميگيره وعکس را می فرسته برای پدر ومادرش وزير عکس مينويسد: بالايی منم

بی وطن، بيگانه

خـــانه در دنيــــا ندارم، هست دنيا خانه ام

آسمان ريزد فرو، ويران کنی گر خـــانه ام

گريه داری در گلو،از درد غربت خسته يی

يک نفس بگذارسر، ای نازنين!بر شانه ام

غــــــم نبودم گر گرفتی دانه وآب مــــــــرا

بی مروت، بی خـــــــدا، برباد دادی لانه ام

بود خونين چون پرم هرگوشه وکنج قفس

آخرش با زهـــــر آلودی تو، آب ودانه ام

خوانمت افسانه ودر خواب شرين ميروی

ديده بگشا! تلخ باشد، قصه ام، افسانه ام

بعد عمــــــــــری در ديار مرگبار ديگران

همچنان تحقير گشته، بی وطن، بيگانه ام

آسمان بيرحم آمد، جام سبزش سر نگون

ميزند برسنگ، هر شب شيشه ام، پيمانه ام

از تبــــــارناصرم(*) آواره ام، تبعيدی ام

صبحدم در بلخ وشب، در ساحل فرغانه ام

دوّم جولای 2001 ميلادی لندن

بيرنگ کوهدامنی

 

            *) ناصرخسرو، آواره وتبعيدی

----------------------------------------------------------------------------------------

بخشهای ديگر انشأالله در هفته های آينده.

 

 

 

 

 


January 28th, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان